شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد
محصول | تعداد | ||
---|---|---|---|
0 | (ریال)جمع کل |
نویسنده | |
مترجم | |
حجم | |
فرمت | |
تعداد صفحات | |
جلد | |
خوانایی | |
زبان |
قسمتی از رمان میشا دختر خوناشام
کی فکرش را می کرد؟ روزی برسد که نتوانم انسان بمانم.
تمام احساسات انسانی من کشته شود و من هم بشوم عضو همان هایی که انسان های زیادی از آنها وحشت دارند.
کی فکرش را می کرد که روزی برسد و من پا بگذارم روی تمام نقاط احساساتی روحم.
و اما روحم به آسمان برود و جسم ترسناک من روی زمین بماند و با تمام سختی ها زندگی کند!
آری این منم، دختری از جنس شرق، ولی انسان نیست.
اون یک *خوناشام* است!
یه بار دیگه آدامسمو باد کردم و ترکوندمش. رها قیافه ای کج کرد و گفت:
رها _ اه حالم رو بهم زدی. من موندم این آدامسو تو چجوری انقدر باد می کنی؟
چشمکی زدم براش و با لحن بامزه ای گفتم:
من _ حرص نخور جوجو خشک میشه!
چشم غره ی توپی بهم رفت و نگاشو ازم گرفت یهو پرید و گفت:
رها _ اوناهاشن دارن میان
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |