فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان گرمی باران


کتاب رمان گرمی باران دانلود کتاب رمان گرمی باران کتاب داستان گرمی باران شامل ۱۲ فصل و ۲۰۲ صفحه می باشد که از طرف نویسنده شاهین واثقی به وبسایت تک بوک اهدا شده . در بخشی از داستان می خوانیم : … کنجکاو شده بودم می خواستم بدونم اون پسره کیه . یه کم رفتیم .رسیدم فوضولیه اما دوست پسرتون بود ؟ دختر برگشت و تو چشام نگاه کرد یهو وسط خیابون زدم رو ترمز . ماشین لیز خورد دم جدول . یهو ماشینو نگه داشتم . دختر بیچاره ترسید .
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان گرمی باران

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان گرمی باران

کتاب داستان گرمی باران شامل ۱۲ فصل و ۲۰۲ صفحه می باشد که از طرف نویسنده شاهین واثقی به وبسایت تک بوک اهدا شده . در بخشی از داستان می خوانیم :
کنجکاو شده بودم می خواستم بدونم اون پسره کیه . یه کم رفتیم .رسیدم فوضولیه اما دوست پسرتون بود ؟ دختر برگشت و تو چشام نگاه کرد یهو وسط خیابون زدم رو ترمز . ماشین لیز خورد دم جدول . یهو ماشینو نگه داشتم . دختر بیچاره ترسید .
پرسیدم ببخشید خانم چیزی شده ؟ با هق هق می گفت : اون عوضیه آشغال اما گریه نمیذاشت حرف بزنه . یه دستمال بهش دادم و رفتم دم کافم .
افتخار میدین ؟
حول شد اما من با این وضعیت نمیام
خندیدم و گفتم نگران نباشین آشنان . میگم بالارو برامون خالی کنن . وقتی رفتم تو خیلی شلوغ بود بهش گفتم برو اون پشت الآن میریم بالا . داد زدم علی ؟ علی کجایی ؟
جونم آقا ؟
بالارو خالی کن به سه شماره برو ببینم چیکار میکنی ؟
پنج دقیقه بعد بالا بودیم رها پرسید اینجا برای شماست ؟
قابل شمارو نداره
پدرتون پولداره ؟
بله
خوش به حالتون
خندیدم پرسید کجاش خنده داره ؟
اینجاش که هر کی منئ میبینه همین فکر شمارو میکنه اما این جا رو پدرم برام نگرفته اصلا من هشت ساله با پدرم قهرم .
جدا پس خیلی زحمت کشیدید
اگر میشه آنقدر رسمی نباش . راستی من رستاکم و دستمو دراز کردم باهام دست داد و گفت رها
خب اول بگو چی می خوری ؟
یه چیزی که آرومم کنه
داد زدم : علی برا خانم یه موکا بیار برا منم یه اسپرسو دبل
چشم آقا
تا نوشیدنیارو بیارن همش گریه کرد
علی بفرمائید آبجی اِ حیف این اشکا نیست ؟ دنیا ارزش اشک هیچ خانومی رو نداره اینو از من بشنوید آقا بفرمائید
به علی یه نگاه معنی دار کردم و گفتم علی جون صداهارو ببند . همه رو رد کن برن
رها با اضطراب نگام می کرد که علی زد زیر خنده و گفت خانم تازه با آقای ما آشنا شدین ؟
با ترس گفت بله همین یک ساعت پیش
علی گفت خانم خیالت جمع آقا رستاک پاک تر از این حرفات . من ناموسم یه هفته باهاشون تو خونه تنها بود . اما برای این که نترسید میگم باشن اما آرومتر.
خیلی خوب بود که علی رو داشتم خیلی وقت ها با فکراش به کمکم میومد مثل همون موقع با یه نگاه پر از تقدیر بهش گفتم مرسی . علی قرصای منم بیار .
علی طبق معمول غر زد آقا نخور این کوفتیارو . به خدا خوب نیست .
منم مثل همیشه با خنده گفتم چشم بابا بزرگ . حالا یه دوتاشو بیار
علی رو از اولین کافه ای که کار می کردم میشناختم . سی سالشه . ولی اندازه یه مرد هشتاد ساله می فهمه . امینمه . تمام زندگیم دستشه . پسر خوبیه . بچه جنوبه . خیلی زرنگه .
یه نگاهی به رها کردم و گفتم خب بگو ؟
از چی ؟
از اون آقا



محصولات مرتبط