فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان عیش و نوش


کتاب رمان عیش و نوش عسل در دوران جوانی با اروندکیان پسر تاجر معروف تهران بدون هیچ علاقه ای ازدواج می کند، بعداز مشکلاتی در راه زندگی متاهلی با روانشناس مشهور وجذابی به اسم مهرداد آشنا و برخورد می کند. ناخواسته عاشق او می شود و تمنای او را در دل می پروراند… عشقی خاص دل هر دو نبض می زند و پایانی خوش…
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان عیش و نوش

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان عیش و نوش

کتاب رمان عیش و نوش عسل در دوران جوانی با اروندکیان پسر تاجر معروف تهران بدون هیچ علاقه ای ازدواج می کند، بعداز مشکلاتی در راه زندگی متاهلی با روانشناس مشهور وجذابی به اسم مهرداد آشنا و برخورد می کند. ناخواسته عاشق او می شود و تمنای او را در دل می پروراند عشقی خاص دل هر دو نبض می زند و پایانی خوش

مهرداد وعسل چه مشکلاتی در سر راه عشق خود متحمل می شوند و اروند همسر سرمایه دار عسل چگونه برخوردی می کند؟

بخشی از صفحه اول رمان عیش و نوش :

*عسل*
کتابم همراه با حرص گوشه از رخت خوابم پرت کرده و موهایم را چنگ زدم و:
آخ. مامان چرا من؟

دورم را از نظر گذارندم و همچنان افزودم:

من درس دارم، کلی هم کار آخه به کی بگم من کار دارم؟

مادرم زیرچشمی نگاهم کرد و با اخم رویش را برگرداند و از درگاه در کنار رفت:

من نمی دونم عسل، بابات گفته آقای کیان به همراه خوانوادش واسه تعطیلات عید اینجا می آن. منم کمر و زانوم درد می کنه وگرنه خودم می رفتم واسه تمیزکاری اونجا.

ناخواسته اخم هایم درهم شد و پوفی کشیده از جایم برخاستم و درحینی که قدم هایم شتاب می دادم نطقم را بازکردم:

باشه می رم ولی، بدون اگه امتحانم رو خراب کنم واسه خودم بده!

یه ساله دارم تلاش می کنم واسه کنکور که حداقل بتونم توی رشته مورد علاقم قبول شم.

مادرم پوفی کشید و سرش را همزمان که به سمت آشپزخانه کوچکمان باطرح ساده کابینت های سفیدفلزی به همراه آبچکان قدیمی می رفت جوابم سرتاپا ایستاده داد:

عسل، خودت می دونی بابات راضی نیست تو درس بخونی ولی، بازم توکار خودت و می کنی؟

دردت چیه تو دختر؟

لبم هایم با حرص از داخل لپم گزیدم:

د دردم اینه که شماها درکم نمی کنین؟

بابا من دوست دارم مهندس کشاورزی بشم، کجاش بده؟

همچنان که قدری برنج را در داخل تشت خیس می کرد، شانه ای بالا انداخت. پوفی کشیده به آشپزخانه تمیز خانه نقلی مان خیره گشتم. یک یخچال ساده سفیدو اجاق گاز طرح فرسفید که کنار پنجره حیاط پشت راه دارد. سیب زمینی و پیازهای تازه که امروز خریده است راهم دیدم و زیرلب غریدم:

فقط دختر بزرگش و داخل آدم حساب می کنه!



محصولات مرتبط