شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد
محصول | تعداد | ||
---|---|---|---|
0 | (ریال)جمع کل |
نویسنده | |
مترجم | |
حجم | |
فرمت | |
تعداد صفحات | |
جلد | |
خوانایی | |
زبان |
کتاب رمان فرشته بداخلاق پسرک قصه ام چه شد که این گونه شدی؟ بر سر عشق بود یا غیرت که این گونه دیوانه شدی؟ فرشته، چه بر سرت آمد که این قدر بی تفاوت شدی؟ مگر قرار نبود فرشته نجات بشوی؟ پس چه شد که فرشته بداخلاق شدی؟
قسمت هایی از رمان:
دخترک، هم چون روزهای گذشته بیدار می شود و به طرف دست شویی می رود. به صورت خود در آیینه می نگرد. چه کسی می تواند تشخیص دهد این دخترِ سردِ در آیینه، همان فرشته ی سه سال پیش است؟ همان دخترک شاد و سرزنده ای که لحظه ای آرام و قرار نداشت. فکرش به گذشته ها کشیده می شود. به زمانی که شش یا هفت سال بیش تر نداشت. به زمانی که پدرش با او مهربان بود. به زمانی که به او می گفت:
تو فرشته کوچولوی منی. تو فرشته ی نجات منی. از زمانی که به دنیا اومدی چیزی جز شادی برای ما نیاوردی. ازت می خوام همیشه بخندی و به همه محبت کنی. این کار رو می کنی؟
و دخترِ کوچک بی آن که می دانست دنیا چه قدر می تواند خشن باشد و زندگی چه قدر سخت، با لبخند سر تکان داد.
پوزخندی به گذشته ها می زند.
شانه را با حرص برداشته و بر روی موهایش می کشد. صدای قرچ قرچ موهایش بلند می شود؛ ولی، اعتنایی نمی کند.
آری، او دیگر سنگ شده است. دیگر بد شده است. هر روز آرزو می کند که ای کاش سه سال پیش با او آشنا نشده بود. ای کاش کور می شد و چشمش به او نمی افتاد. اما، چه می شود کرد؟ او الان زخم خورده است. زخمی عمیق! و چه کسی می تواند او را درمان کند؟ چه کسی می تواند زخم هایش را التیام بخشد؟
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |