فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان تو را باور دارم


کتاب رمان تو را باور دارم اثری عاشقانه، اجتماعی و طنز به قلم زهرا زارع، درباره‌ی دختری است که سعی می‌کند ضعیف بودن خودش را با مطالعه و پیشرفت جبران نماید و با مشکلات زندگی رو در رو می‌شود. این اثر علاوه بر عشق پر از اختلافات خنده‌دار و یک ازدواج صوری است.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان تو را باور دارم

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان تو را باور دارم

کتاب رمان تو را باور دارم اثری عاشقانه، اجتماعی و طنز به قلم زهرا زارع، درباره ی دختری است که سعی می کند ضعیف بودن خودش را با مطالعه و پیشرفت جبران نماید و با مشکلات زندگی رو در رو می شود. این اثر علاوه بر عشق پر از اختلافات خنده دار و یک ازدواج صوری است.

در بخشی از کتاب رمان تو را باور دارم می خوانیم:

مثل یه خواهر خوب باید بری به مامان اینا بگی بریم خاستگاری
_ خاستگاریه؟
_ پرستووو خانوووم .
دهانم از تعجب باز ماند
_ پرستووو؟دختر .. عمو فرخ؟
_ اوهوم
فریادی از شادی کشیدم چرا که من عاشق پرستو بودم.
تقریباً از بین همه دختران فامیل تنها با او صمیمی بودم تا بقیه، سینا با خنده سعی در آرام کردنم داشت.
_ هیس . دختر تو که آبرومو بردی ساکت دیگه!
_ باشه باشه ببخشید می رم اول به پرستو زنگ بزنم.
هراسان از جایم بلند شدم که دستم را گرفت.
_ بابا تو دیگه کی هستی؟ چه خبره؟ نیازی نیست بهش زنگ بزنی خودش می دونه!
_ ها؟
دهانم را با دست بست.
_ نمی خواد تعجب کنی مثلاً! اول با خودش صحبت کردم تا نظرش رو بدونم که خدا رو شکر راضی بود.
اخم هایم در هم رفت پس چرا پرستو چیزی به من نگفته بود؟
ما که چیزی را از هم پنهان نمی کردیم. پرستو تنها یک سال از من بزرگ تر بود ولی چون علاقه ای به درس خواندن نداشت به جای انتخاب رشته به کلاس آشپزی می رفت و حالا هم که در شرف عروس شدن بود.
_ حالا که خودتون بریدید و دوختید چه نیازیه من برم بگم؟
و به حالت قهر رویم را چرخاندم.
_ عه ساحل لوس نشو دیگه، خواهر همین روزا به درد می خوره دیگه، من روم نمی شه تو برو به مامان بگو بقیش با خودشون.
_ این وسط چی به من می رسه؟
_ قول می دم هر جور شده بری پیش دانشگاهی.
دستم را به سمتش دراز کردم و با مسخره گی گفتم:
_ معامله ی خوبی بود برادر! من رفتم به مامان بگم تو هم برو پیش بابا.
_باشه.
_ یه شرط دیگه
_ می بینی کارم گیره ها هی باج بگیر!



محصولات مرتبط