فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان ساز دلم ناکوکه


کتاب رمان ساز دلم ناکوکه بیست و پنج سالم بود که زندگیم دستخوش یه داستان شد،داستانى که شروعش با اسم تو و پایانش هم با اسم تو شد. داستان دخترى که طى یه تصادف با یه پسر آشنا مى‌شه و همین شروع داستان اوست.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان ساز دلم ناکوکه

کتاب رمان ساز دلم ناکوکه

 بیست و پنج سالم بود که زندگیم دستخوش یه داستان شد،داستانى که شروعش با اسم تو و پایانش هم با اسم تو شد. داستان دخترى که طى یه تصادف با یه پسر آشنا مى شه و همین شروع داستان اوست.

قسمتی از رمان:

آهنگ را بلندتر کردم و شروع کردم به رقصیدن و بقیه شاگردام باهام هماهنگ شدن،با صداى بلند داد مى زدم و حرکات را عوض مى کردم،صداى ناله هاى بچه ها بلند شد که اعلام استراحت کردم و همین حرف من کافى بود تا همه شون پهن زمین بشن و شبیه یه ارتش زخم خورده بشن.
خنده ى کوتاهى کردم و سرمو به طرفین تکون دادم و نچ نچ کردم و دوباره آهنگ را پلى کردم و گفتم:
ب دیگه استراحت کافیه ، دوباره شروع مى کنیم.
به جرعت مى گم مى تونستم صداى نفرین هاشونو بشنوم که البته خیالى نیست.
یک ساعتى کلاسم طول کشید و بعد از اون لباسام را عوض کردمو و بعد از یه خداحافظى سرسرى از بچه ها از باشگاه زدم بیرون.

نگاهى به خیابون خلوت انداختم و پوفى کشیدم و با خودم گفتم ( خدایا وقتى داشتى شانس بهر مى کردى من خواب بودم؟)
کلافه از خیابون رد شدم و توى پیاده رو به سمت خونه رفتم،هندزفریم را در آوردم و یه آهنگ پلى کردم سرمو انداختم پایین.
کلیدامو از توى کیفم در آوردم و توى دستگیره ى در چرخوندم و کفشامو در آوردم و پرتشون کردم یه گوشه.

مانتوم را هم انداختم روى مبل و به سمت یخچال رفتم و از داخل ظرف هندونه یه تیکه برداشتم.



محصولات مرتبط