فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان ازدواج اجباری


کتاب رمان ازدواج اجباری داستان درباره ی دختری به اسم بهار هستش که یه روز موقع برگشت از مدرسه متوجه ماشین ناشناسی جلوی در خونه شون میشه که ….
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان ازدواج اجباری

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان ازدواج اجباری

خلاصه

داستان درباره ی دختری به اسم بهار هستش که یه روز موقع برگشت از مدرسه متوجه ماشین ناشناسی جلوی در خ و نه شون میشه که.

صفحه اول رمان:

تازه از مدرسه تعطیل شده بودم تو راه خ و نه بودم سرکوچه با سارا خدافظی کردم خ و نه ی ما یکی از نقاط پایین

شهر بود یه خونه ویلایی حیاط دار با دیدن bmw سفید رنگی که در خ و نه پارک شده بود تعجب کردم تو این محله هیچکی از این ماشینا نداشتم اونم ماشینی که جلوی خ و نه ما پارک شده باشه با تعجب رفتم تو خ و نه دو جفت کفش مردونه در خ و نه گذاشته بود در رو باز کردم ورفتم تو خ و نه ما طوری بود که پذیرایی و نشیمن یکی بود برای اینکه بری تو اتاقا باید ازونجا رد میشدی با کنجکاوی رفتم تو با دیدن دوتا پسر جوون که روی زمین نشسته بودن دیگه خیلی تعجب کردم با شک نگاشون کردمو سلام دادن اونام با شک جوابمو دادن سریع رفتم تو اتاقم و درو بستم

باران کوچولوی من تو اتاق با لباسای مهدش خوابش برده بود اروم ب**و*سیدمش و لباساش و طوری که بیدار نشه در اوردم لباسای خودمم عوض کردم و رفتم توی اشپزخ و نه بازم باید ازجلوی اون دوتا مرد رد میشدم این دفعه باباهم روبه روش نشسته بود به بابام سلام کردم که با مهربونی جوابمو داد رفتم تو اشپزخ و نه و بابا رو صدا زدم -بابا؟ -جانم؟ -میشه چندلحظه بیاین؟ -اره بابا اومد -جانم؟ -اینا کین بابا؟

به درخواست نویسنده محترم فایل کتاب حذف گردید



محصولات مرتبط