شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد
محصول | تعداد | ||
---|---|---|---|
0 | (ریال)جمع کل |
نویسنده | |
مترجم | |
حجم | |
فرمت | |
تعداد صفحات | |
جلد | |
خوانایی | |
زبان |
آفرت دختری از تبار نسل تافته جدا بافته است که در بدترین شرایط توانست خودش را نجات بدهد و
برای انتقام سر دوراهی قرار میگیرد،دختری که در حال وهوای اولین مرد زندگیش است ودر این میان مرد دیگری هم وارد زندگیش میشود
رمان آفرت داستان چند زن ومرد را میگوید که هرکدام به نحوی به آفرت مربوط میشوند،جدال میان۳ضلع یک مثلث،
صفحه اول رمان:
روبه روی پنجره ی اتاق کارش ایستاده بود به بیرون نگاه می کرد ساعت از دوازده ظهر گذشته بود،
اواسط آذر ماه بود و دانش آموزانی که از مدرسه خارج می شدند با همهمه و خنده های بلند به دنبال یکدیگر می دویدند.
دربین آن دانش آموزان نگاهش متوجه دختر دبیرستانی چاقی شد که با همکلاسی هایش صحبت می کرد؛
چهره اش از فاصله ی طبقه ی پنجم به خوبی مشخص نبود اما جثه اش تلنگری بود برای یادآوری خاطرات گذشته
وای مامان امروز خودمو وزن کردم سه کیلو کم کردم باورت می شه! مامان مریمش مثل همیشه که از دست رژیم های مختلف آفرت عصبی می شد گفت:
-عزیزکم تو که چاق نیستی ماشاءالله قدت بلنده و استخوان بندیت درشته چرا انقدر خودت رو زجر می دی!
اما آفرت که گول حرف های مادرش را نمی خورد تنها به وزن ایده آل رسیدن فکر می کرد آن سه کیلو وزنی که کم کرده بود
بیش از اندازه خوشحالش کرده بود به طوری که می توانست کل روز را فارغ از تمام مشکلات اطرافش خوشحال باشد،
اما تنها چندساعتی نگذشته بود که با پوزخند مسعود روبه رو شد که با تمسخر گفت:
-به نظرم سه کیلو چاق شدی نه لاغر!
همین یک جمله کافی بود برای دو ۴ ساعت گوشه گیری اش. دختر حاضرجوابی که هیچ کس حریف زبانش نمی شد،
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |