فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب زندگینامه کریس گاردنر


کتاب زندگینامه کریس گاردنر نوشته‌ی علیرضا حسن زاده به معرفی کریس گاردنر، میلیاردی که کودکی‌اش مملو از تیره‌بختی و روزهای سخت بود و بیان بخشی از زندگی وی می‌پردازد.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب زندگینامه کریس گاردنر

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
صفحات
خوانایی
زبان
جلد

کتاب زندگینامه کریس گاردنر

کتابزندگی نامه کریس گاردنرنوشته یعلیرضا حسن زادهبه معرفی کریس گاردنر، میلیاردی که کودکی اش مملو از تیره بختی و روزهای سخت بود و بیان بخشی از زندگی وی می پردازد.

کریس گاردنر (chris gardner) یکی از با انگیزه ترین افراد است که هیچ گاه سرش را در مقابل سختی های روزگار خم نکرد و توانست با غلبه بر مشکلات و سختی ها، موفقیت و خوشبختی را برای خود و پسرش فراهم آورد.

او داستان زندگی اش را افسانه نمی داند: داستان زندگی من به دیگران می آموزد که چطور باید جلوی موانع زندگی سینه سپر کرد. می توانستم یک فروشنده بی دست و پا و بی خانمان باقی بمانم اما من می خواستم زندگی بهتری داشته باشم و الان زندگی ام عالی است.

فیلم در جستجوی خوشبختی (The Pursuit of Happyness) فیلمی آمریکایی و محصول 2006 میلادی است که براساس زندگی واقعی کریس گاردنر ساخته شده است. در این فیلم که گابریل موسینو آن را کارگردانی می کند، ویل اسمیت نقش یک فروشنده ی بی خانمان و بیکار را بازی می کند که بعدا به یک دلال سهام تبدیل می شود. در این فیلم جیدن اسمیت پسر ویل اسمیت در نقش پسر گاردنر ظاهر می شود.

در بخشی از کتاب زندگی نامه کریس گاردنر می خوانیم:

سراسیمه شده بودم. خودم بدون پدر بزرگ شده بودم و نمی خواستم پسرم سختی های تلخ دوران کودکی مرا بچشد. به خودم قول داده بودم که برایش پدر خوبی باشم. قول داده بودم همیشه مراقب اش باشم... آن روزها بدترین روزهای زندگی ام بود. کنار دزدها، قاتلان و تبهکاران روز را به شب می رساندم و فکر و نگرانی پسرم آزارم می داد. قبل از دستگیری در یک موسسه خرید و فروش سهام فرم استخدام پر کرده بودم.

متاسفانه روز مصاحبه ام یک روز قبل از آزادی ام تعیین شده بود. از زندان تماس گرفتم و التماس کردم که اجازه دهند یک وقت مصاحبه دیگر بگیرم. به محض آزادی به موسسه رفتم. این مصاحبه تنها شانسم بود اما نمی توانستم برایشان نقش بازی کنم. پس حقیقت را گفتم، اینکه پیشینه ندارم، خانواده ام ترکم کرده اند، تحصیلات ندارم، وضع مالی ام خوب نیست اما انگیزه دارم و می دانم که در تجارت می توانم موفق شوم.

مصاحبه گر به فکر فرو رفت. گاردنر یک قدم به جلو برداشته بود، گفت وگو با یکی از عاملان مهم این تجارت! انگار ورق زندگی اش برگشته بود. چندماه بعد، همسرش تماس گرفت و حضانت کریستوفر را به او سپرد. اما پانسیونی که گاردنر در آن اتاق اجاره کرده بود بچه ها را قبول نمی کرد. این بود که وسایل ضروری خودش و کریستوفر را در کالسکه و ساک کریستوفر و کیف دستی خودش جا داد و راهی خیابان ها شد: شب های زیادی را در توالت های عمومی گذراندیم....



محصولات مرتبط