شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد
محصول | تعداد | ||
---|---|---|---|
0 | (ریال)جمع کل |
نویسنده | |
مترجم | |
حجم | |
فرمت | |
تعداد صفحات | |
جلد | |
خوانایی | |
زبان |
قسمتی از داستان:
دل است دیگر خسته می شود...
بی حوصله می شود...
از روزگار از آدم ها از خودش
از این قابها، از اثبات، از توضیح
از کلماتی که رابطه ها را به گند میکشد
...
با خوشحالی قدم هایم را تند کردم تا به خانه برسم. می دانستم که از شدت خوشحالی چشمهایم برق می زند. کم چیزی نبود. من، ته تغاری آقا ایرج قصاب، کار پیدا کرده بودم. اینکه بابام از خر عزیز شیطان پیاده شده و به من اجازه داده بود که شاغل شوم با فتح اورست برایم برابر بود. از حالا چه خوابها که برای پولهایم نمی دیدم. طولی نکشید که در خانه جلوی چشمم ظاهر شد. در بزرگ فلزی به رنگ سبز که حکم در پارکینگ را نیز داشت.
کلید را در قفل چرخاندم و وارد حیاط خانه شدم. بالای سرم سایه بانی ازجنس ایرانت بود که پناهگاهی برای ماشین بابا به حساب می آمد و بعد آن حیاط کوچکمان بود با دو باغچه زیبا و پرگلش...
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |