فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
رمان تنها در باغ


رمان تنها در باغ داستان ما داستان سحر مسرور فرزند هفتم خانواده پر پسر ، این دختر ما رو مظلوم گیر آوردن ، به زور فرستادنش دنبال گنجی که در باغ اجدادیشون در مازندران قرار داره همزمان با کاوش های دختر ما اتفاقات هیجان انگیز و مفرحی براش اتفاق می افته که خوندنش خالی از لطف نخواهد بود
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


رمان تنها در باغ

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

رمان تنها در باغ

قسمتی از داستان

بیل بزن مفت خور مگه با تو نیستم

یه نگاه پر حرص به مردک پررئ انداختم. دوباره بیل رو فرو کردم تو زمین و گفتم

دارم بیل میزنم دیگه

بیل رو از دستم گرفتو نحوه به قول خودش بیل زدن رو بهم نشون داد و دوباره انو داد به دستم

به این میگن بیل زدن نه بیل زدن تو انگاری دارای زمینو ناز می کنی

کفری شدمو بیلو انداختم زمین

اصلا به من چه من دیگه کار نمی کنم

یهو یارو یه تیکه چوب برداشت و هجوم آئرد سمت من منم با دیدن حرکتش پا گذاشتم به فرار... همچنان می دوئیدم که پام رفت تو یه چاله و افتادم خواستم پامو دربیارم که صداشو از بالای سرم شنیدم

حالا برای من قلدری می کنی؟

با ترساز خواب پریدم و با دستم عرق پیشونیمو خشک کردم

بسم الله الرحمن الرحیم، بلا به دور، منو چه به بیل زدن خدایا توبه از روی تخت بلند شدم و رفتم سمت اتاقم، درو باز کردم و کورمال کورمال رفتم سمت آشپزخونه

دخترای مردم خواب خوشبختی می بینن، خواب میبینن تو بهشتن، شوهر آنچنانیدارن.. حالا من چی خواب میبینم دارم بیل می زنم اونم با اعمال شاقه!



محصولات مرتبط