فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب داستان صد دست لباس


کتاب صد دست لباس داستان دختر نوجوانی به نام «واندا پترونسکی» است که با خانواده لهستانی‌تبار خود در یکی از شهرهای امریکا زندگی می‌کند. هم‌کلاسی‌های واندا در مدرسه او را مسخره می‌کنند… . نویسنده که در واقع خود یکی از هم‌کلاسی‌های واندا بوده سعی کرده است با نوشتن این داستان، اشتباه خود را جبران کند. گناه او «بی‌تفاوتی» نسبت به آزار واندا بود.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب داستان صد دست لباس-نوشته الئنور استس

نویسنده
مترجم
حجم
تعداد صفحات
فرمت
زبان
جلد
خوانایی

کتاب داستان صد دست لباس

کتاب صد دست لباس داستان دختر نوجوانی به نام واندا پترونسکی است که با خانواده لهستانیتبار خود در یکی از شهرهای امریکا زندگی میکند. همکلاسیهای واندا در مدرسه او را مسخره میکنند .
نویسنده که در واقع خود یکی از همکلاسیهای واندا بوده سعی کرده است با نوشتن این داستان، اشتباه خود را جبران کند. گناه او بیتفاوتی نسبت به آزار واندا بود.
این داستان در سال ۱۹۴۵ جایزه نشان نیوبری را اخذ کرد و در سال ۲۰۰۷ یکی از صد کتاب منتخب معلمان انجمن آموزش ملی امریکا گردید . این کتاب برای نوجوانان مناسب است.
فهرست کتاب صد دست لباس به قرار زیر است :

  • واندا
  • بازی لباس ها
  • یک روز آفتابی صاف
  • مسابقه
  • صد دست لباس
  • به سوی بلندی های بوگینز
  • نامه ای به کلاس ۱۳

در بخشی از داستان می خوانیم : دو دختر با عجله از ساختمان مدرسه خارج شدند و در سر بالایی خیابان به سوی بلندی های بوگینز حرکت کردند ، همان بخشی از شهر که در این بعد از ظهر ماه نوامبر جوی ناپایدار و بارانی و مرطوب و ملال انگیز دارد . پگی با لحن خشنی گفت خب ، من حداقل او را خارجی صدا نکرده ام و اسمش را مسخره نکردم . من هیچ وقت فکر نمی کردم که او این قدر باهوش باشد که بفهمد داریم مسخره اش می کنیم . فکر می کردم او خیلی کندذهن است . وای ! ببین او چه نقاشی هایی کشیده است ! منو باش که فکر می کردم من هم دارم نقاشی می کشم .
مدی نتوانست چیزی بگوید . او فقط آرزو می کرد که بتوانند واندا را پیدا کنند و به او بگویند از اینکه اذیتش کرده اند خیلی متاسف اند . و به او بگویند که همه کلاس او را تحسین می کنند ، و لطفا از اینجا نرو ، همه با تو رفتار خوبی خواهند داشت و اینکه او و پگی با هر کس که با او خوب نباشد دعوا خواهند کرد . مدی در ذهن خود این گونه خیالپردازی می کرد که او و پگی به قلدرهایی که می خواستند واندا را اذیت کنند حمله می کردند . یک نفر می گفت پترونسکی اونسکی و او و پگی با او دعوا می کردند . مدی مدتی خود را با این افکار آرام کرد ، ولی این فکرها خیلی زود ناپدید شدند و او دوباره احساس ناراحتی کرد و آرزو کرد که ای کاش همه چیز برگردد به روزهای خوبی که هنوز شروع به تمسخر واندا نکرده بودند



محصولات مرتبط