شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد
محصول | تعداد | ||
---|---|---|---|
0 | (ریال)جمع کل |
نویسنده | |
مترجم | |
حجم | |
فرمت | |
تعداد صفحات | |
جلد | |
خوانایی | |
زبان |
رمان عشق کینه ای سمر که شاهد مرگ مادرش بوده پدرش رو مقصر میدونه، پسر خاله و پسر عموهاش سعی میکنند رابطه اون و پدرش رو خوب کنند.
سمر دختر یک خانواده پولداره که پدرش به دلایلی تصمیم به ازدواج مجدد می گیره؛ مادرش طاقت نمیاره و از دنیا می ره.
سمر که شاهد این اتفاق ها بوده از خانواده پدریش کینه به دل می گیره و در این بین پسرعمه هاش و پسرخاله هاش به هر دری می زنند تا سمر کینه اش رو فراموش کنه
قسمتی از رمان
سرم رو روی بالش گذاشتم و آروم آروم اشک ریختم؛ در که اتاق زده شد سرم رو بلند کرد:
– بیا داخل.
اشکم رو پاک کردم:
– خانم؛ آقا می خوان شما رو در اتاقشون ببینند.
– الان می آم.
بعد از رفتن خدمتکار روبه روی آینه ایستادم؛ اشک هام رو پاک کردم و آرایشم رو ترمیم.
از اتاقم خارج شدم و به سمت اتاق آقا بزرگ رفتم؛ در رو زدم و بعد از گفتن بیا داخل وارد اتاق شدم.
بدون هیچ حرفی روی صندلی چوبی کنار پنجره نشستم:
– می شنوم.
با لحن خُشکی که سال هاست می شنوم گفت:
– تو خودتت بهتر می دونی واسه چی این جا هستی؛ رضایتت رو برای ازدواج مجدد مهران اعلام کن.
با صدایی که از عصبانت می لرزید گفتم:
– چرا می خواین زندگی من رو خراب کنید؛ شما سه تا پسر دیگه ام دارین از اون ها بخواین که براتون نوه پسر بیارین.
– اون سه تا بخوان ازدواج کنند من زنده نیستم.
از جام بلند شدم و روبه روش ایستادم:
– باشه رضایت می دم ولی اگه ذره ای پهش خدا ارزش دارم؛ آرزو می کنم تمام بچه هات صاحب پسر بشن و تنها دختر این عمارت سمر باشه.
این رو گفتم و از اتاق خارج شدیم.
در اتاق سمر رو آروم باز کرد؛ دیدم مداد شمعی توی دستش و سرش رو روی میز کوچیک آبی رنگش گذاشته، دستی به سرش کشیدم که بلند شد و خودش رو توی بغلم انداخت:
– مامان.
– جان مامان.
منبع:رمانکده دات کام
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |