فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان مجرم عاشق


کتاب رمان مجرم عاشق تانیا راستاد، دختر بیست و پنج ساله ای که بعد کشته شدن پدر و مادرش، در بیست سالگی قید زندگی را می زند؛ بعد پنج سال به خود می آید و آتش انتقام در دلش شعله ور می شود و تصمیم به گرفتن انتقام می گیرد. او برای گرفتن انتقام نیازمند یک باند قوی است؛ پس طی یک نقشه وارد زندگی سامان موحد، سرگرد دایره مواد مخدر می شود تا بدون اینکه پلیس کوچکترین شکی به او بکند و با اطلاعاتی که از او می گیرد، باندش را قوی کند.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان مجرم عاشق

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان مجرم عاشق

کتاب رمان مجرم عاشق تانیا راستاد، دختر بیست و پنج ساله ای که بعد کشته شدن پدر و مادرش، در بیست سالگی قید زندگی را می زند؛ بعد پنج سال به خود می آید و آتش انتقام در دلش شعله ور می شود و تصمیم به گرفتن انتقام می گیرد. او برای گرفتن انتقام نیازمند یک باند قوی است؛ پس طی یک نقشه وارد زندگی سامان موحد، سرگرد دایره مواد مخدر می شود تا بدون اینکه پلیس کوچکترین شکی به او بکند و با اطلاعاتی که از او می گیرد، باندش را قوی کند.

بخشی از صفحه اول رمان مجرم عاشق :

بر روی این کره خاکی، هر عشقی جرم است و ما انسان ها همه به جرم عشق در بند اسارت معشوقیم…

زیر این آسمان کبود

در زندان های بزرگ

درون سلولی به نام عشق

مجرمی به جرم عشق زندانیست…

کینه و انتقامی آتشین، از او مجرمی عاشق ساخت!

مجرمی که پایش به قلب زندانبان دایره مخدرعشق باز شد و عشق داوری اش کرد، مخدر عشق به وجودش تزریق شد و عاقبت، به جرم عشق، مجرم عاشق شد…

به نام ناخدای کشتی عشق

کیسه رو تو دستم چرخوندم که صدای آژیر پلیس، بلند شد. جوری که ببینن، کیسه کوچیک، حاوی مواد مخدرو پرت کردم اون ور و با پاهایی که می لرزید، به طرف مخالف پلیسا رفتم. قدمای به اصطلاح لرزنمو تند کردم که با صدای ایست و شلیک هوایی، آروم وایسادم.

_دستاتو بزار رو سرت و آروم برگرد.

قیافمو ترسون کردم و آروم کاری که گفتنو کردم. مامور زن، چادرشو تو دستاش گرفته بود و داشت به سمتم می دوید. با رسیدن به من، از سر تا پامو بررسی بدنی کرد و یه مامور دیگه، کیسه رو برداشت و با نهایت دقت، تو یه کیسه دیگه انداخت. وقتی چیزی پیدا نکردن، زن اخماشو تو هم کشید و دستبندو به دستام زد. با صدایی که می لرزید و با چشمایی لبالب از اشک تمساح، گفتم:

– و… واسه… چ… چی بهم دستبند می زنید؟



محصولات مرتبط