فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان ایستادم


کتاب رمان ایستادم ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ “ﻫﯿﭽﮑﺲ ” ﺩﺳﺖ ﺍﺯ “ﺍﺭﺯﺷﻬﺎﯾﺖ ” ﻧﮑﺶ ﭼﻮﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﮑﺸﺪ ،ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ “ﻣﻦ” بی ارزش..ارزش!!زمانی ارزش این کلمه رو فهمیدم که از من فقط یک “من”بی ارزش مونده بود..نمیدونم شاید یادم رفته بود مهربونی
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان ایستادم

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان ایستادم

کتاب رمان ایستادم ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺷﻬﺎﯾﺖ ﻧﮑﺶ ﭼﻮﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﮑﺸﺪ ،ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﻣﻦ بی ارزش..ارزش!!زمانی ارزش این کلمه رو فهمیدم که از من فقط یک من بی ارزش مونده بود..نمیدونم شاید یادم رفته بود مهربونی

و سادگی باعث نمیشه ساده لوح هم بشم و خیلی راحت غرورمو
بشکونم ..اره یادم رفته بود که اگه میخوام مهربون
باشم باید غرورمو نگه دارم..یادم رفته بود مهربونی با غرور قشنگ تره. یادم رفته بود
سادگی و سادلوحی اصلا مث هم نیستن.
دانلود رمان ایستادم
شاید من اصلا ساده نبودم و ساده لوح بودم شاید هم اصلا مهربون نبودم و غرور نداشتم
و این باعث میشد مهربون به نظر بیام..
چون الان میخوام دیگه مهربون نباشم دیگه ساده نباشم میخوام پاشم وایسم اینبار
غرورِ که توی من حرف اولو میزنه اینبار میخوام ایستاده بجنگم..
بجنگم با کسایی که یه روز غرورمو زیر پا له کردن اینبار میخوام دیگه زمین نخورم..
دیگه میخوام بشم یک من باارزش..منی که بهم
افتحار کنن نه با ترحم نگام کنن..آره یادم رفته وجود من با ارزشِ..من یه دخترم..
دختری که ارزشش تو جامعه بالاس دیگه نمیخوام با وجودم باعث بی ارزشی اسم دختر بشم..
میخوام بشم یک منِ باارزش..ایستادم چون دیگه نمیخوام ترحم انگیز باشه..ایستادم چون من با ارزشم..
ایستادم چون مغرورم..ایستادم چون من یک دخترم..
قسمتی از رمان ایستادم :
با صدای غرغرای مامان که داشت بجون من میزد سرمو از تو گوشی در اوردم
-جووونم مامان
صداش اومد:زرمارو جووونم ۳ساعته دارم صدات میکنم بسوزه همون گوشیت که دیگه دیوونم کردی ۲۴
ساعت تو اون بد شد دور گوشیتی از تو آیینه به خودم لبخند زدم ولی میتونستم قسم بخورم اگه مامانم
با این وضع منو میدیدحتما میکشتم خنده ریزی کردم گوشیو انداختم رو تخت از رو تخت پریدم پایین و اومدم
بیرون مامان داشت از پله ها میومد بالا با حرص و خشم نگام میکرد بدجور خندم گرفته بود سریع سرمو
انداختم پایین و با احتیاط از کنارش رد شدم هنوز ۲پله بیشتر نرفته بودم که صدای گوشیم اومد



محصولات مرتبط