فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان باده


کتاب رمان باده ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺑﺎﺩﻩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺩﻩ …ﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﻧﺴﯿﻤﻪ …ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻏﺮﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ …..ﻭﻟﯽ ﯾﮑﻢ ﻟﺠﺒﺎﺯ ….. ﻋﺎﺷﻘﻪ ..ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺭ ﻋﺎﺷﻘﻪ …ﻋﺎﺷﻘﻪ ﭘﺴﺮﻋﻤﺶ ﺍﻣﯿﺮﻋﻠﯽ….ﺍﻣﯿﺮﻋﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺸﮏ …ﺳﺮﺩ …ﻣﻐﺮﻭﺭ…ﮐﻨﺴﻞ ﮐﻨﻨﺪﺱ …ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎد …ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﻮﺵ
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان باده

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان باده

کتاب رمان باده ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺑﺎﺩﻩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺩﻩ ﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﻧﺴﯿﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻏﺮﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ ..ﻭﻟﯽ ﯾﮑﻢ ﻟﺠﺒﺎﺯ .. ﻋﺎﺷﻘﻪ ..ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺭ ﻋﺎﺷﻘﻪ ﻋﺎﺷﻘﻪ ﭘﺴﺮﻋﻤﺶ ﺍﻣﯿﺮﻋﻠﯽ .ﺍﻣﯿﺮﻋﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺸﮏ ﺳﺮﺩ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﮐﻨﺴﻞ ﮐﻨﻨﺪﺱ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎد ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﻮﺵ

قسمتی ﺍﺯ رمان :

هنوز باورم نمیشه بلاخره شدم زن امیر علی یزدانی شدم .باده یزدانی یه نگاه به اتاق میکنم که از امشب میشه اتاق مشترک منو امیر
اتاقی که با هزار بدبختی با قهر دعوا تونستم اونجوری که خودم دوست دارم بچینمش هرچند امیرعلی کلی باهم بحث کرد ولی کیه که گوش بده من بادم در مقابل امیر علی میاستم حرفمو بهش عملی میکنم با حلقه شدنی دستی از فکر امدم بیرون من این بوی تلخ میشناسم خیلی خوب میشناسم
من عاشق این بوی تلخم من عاشق این مرد بداخلاق بد عنقم صداشو کنار گوشم شنیدم :به چی فکر میکنی خانم یزدانی
لبخند امد رو لبام
برگشتم طرفش
این مرد دوست داشتنی که هنوز خندیدن براش سخته هنوز . لبخندشو نتونستم ببینم .
مردی که هنوز بهم اعتراف نکرده بود دوستم داره مردی که چشماش فریاد میزد دوستم داره مردی که بخاطر مادرش باهم ازدواج کرد .
یه ابروش پرید بالا که باعث جذابیت بیش از حدش شد
دستشو از بالا تورعروسیمو از رو سرم ورداشت گفت : چی تو صورته من خنده داره؟
لبخندم پررنگ تر شد که باعث شد چال گونم بدجور خود نمای کنم این خوب میدونستم امیر عاشق چال گونهای منه نگاش کشیده شد



محصولات مرتبط