فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب اتوبوس


کتاب اتوبوس داستان کوتاه طنزی درباره‌ی روستایی است که مردمش از روزگار گذشته به دو گروه جدا تقسیم شده‌اند و همیشه با هم اختلاف دارند. با ورود اتوبوسی به این روستا، جدال و دعوا بین مردم به اوج خود می‌رسد.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب اتوبوس

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب اتوبوس

کتاب اتوبوس داستان کوتاه طنزی درباره ی روستایی است که مردمش از روزگار گذشته به دو گروه جدا تقسیم شده اند و همیشه با هم اختلاف دارند. با ورود اتوبوسی به این روستا، جدال و دعوا بین مردم به اوج خود می رسد.

در بخشی از کتاب اتوبوس می خوانیم:

هنوز صحبت های حشمت خان تمام نشده بود که مسافران اتوبوس، یاشاری را دیدند که ایستاده، اسب های متصل به گاری اش را طوری می راند که انگار قصد برنده شدن در مسابقات کشوری اسبان تندرو را دارد؛ مسافران گاری به خاطر سرعت بیش از حد و غیرمعمول اسب ها، مدام به بالا و پایین پرتاب می شدند و با هر بار بالا رفتن، سرهایشان با شدت به هم برخورد می کرد و با هربار پایین آمدن، نشمین گاهشان با میخ های بیرون زده از کف گاری سلام می دادند و صدای ناله های آن بینوایان هم به هوا برمی خواست.

علی رغم تلاش های نامنکر یاشار، حشمت خان با یک بوق بلند که فقط قصد مسخره کردن یاشار را داشت، اتوبوسش را شانه به شانه ی یاشار قرار داد. همه ی مسافران اتوبوس، سرهایشان را از پنجره ها بیرون کرده و نظاره گر این مسابقه ی ناجوانمردانه و نامساوی شدند و به تلاش بی حاصل یاشار می خندیدند؛ اما نرگس با نگاهی مملو از غم به مرد سوار بر اسب سفیدش نگاه می کرد و در دل از خدا می خواست برنده ی این مسابقه یاشار باشد؛ اما دیری نپایید که حشمت خان با زدن چند بوق مکرر، یاشار و گاری اش را پشت سر گذاشت.



محصولات مرتبط