فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب خمره های مرموز کرکر


کتاب خمره های مرموز کرکر نوشته‌ی علی پاینده، داستانی فانتزی در فضای سوریه‌ی درگیر جنگ داخلی است.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب خمره های مرموز کرکر

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی

کتاب خمره های مرموز کرکر

کتاب خمره های مرموز کرکر نوشته ی علی پاینده، داستانی فانتزی در فضای سوریه ی درگیر جنگ داخلی است.

قرن ها قبل شبی در شهر دمشق، در دربار خلیفه عبدالملک بن مروان اموی، مجلسی برپا می شود. یکی از ملازمان شروع می کند به تعریف از قدرت و عظمت سلاطین گذشته تا به حضرت سلیمان می رسد. تعریف می کند که چگونه حضرت سلیمان دیوان و جنیان سرکش را شکست داد و بعد آن ها را در خمره های مسین زندانی کرد و سر خمره ها را با خاتم خود ممهور نمود. یکی از درباریان بنام طالب بن سهل در این میان بلند می شود و به خلیفه می گوید که چنین خمره هایی هنوز هم در سرزمین مرموزی بنام کرکر در سواحل شمال آفریقا وجود دارند.

در زمان حال محل سری نگهداری جن ها به دست گروه های معارض با حکومت سوریه می افتد بدون آنکه از خطر عظیمی که در خمره ها پنهان است باخبر باشند. چند گروه مختلف از کشورهای ایران، آمریکا، اسرائیل و غیره هر کدام از جانب کشورهای خود مأموریت می یابند تا به محل رفته و خمره ها را بیابند. بعضی قصد نجات بشریت از خطری که در کمین است را دارند و برخی قصد استفاده از نیروی عجیب موجود در خمره ها برای فرمانروایی بر جهانیان و اهداف سودجویانه.

در بخشی از کتاب خمره های مرموز کرکرمی خوانیم:

هیچ گونه صدایی از آن سمت دیوارهای مرتفع نمی آمد. نردبان که آماده شد؛ داوطلبانی را خواستم که به وسیله ی نردبان بر سر دیوارها بروند و وسیله ای برای باز کردن دروازه ها از درون بجویند. اما... هر داوطلبی که از نردبان بالا می رفت؛ در آن جا نگاهی خیره و مسحور به چیزی ناشناخته می افکند.

ناشناخته ای عجیب و مرگبار در آن سوی دیوار، فریاد برمی آورد: چقدر شماها زیبایید و سپس خویشتن را بی محابا به آن سوی دیوار می افکند و صدای خورد شدن استخوان هایش را ما از این سو می شنیدیم؛ اما هرگز فریادی از مرگ برنمی آورد. دوازده نفر از شجاع ترین سربازانم بدین شکل پی در پی کشته شدند. دیگر کاملاً ناامید شده بودم که عبدالصمد خود داوطلب این کار شد. یک جورهایی دلم نمی خواست که اجازه بدهم.



محصولات مرتبط