کتاب حجله دامادی نمایشنامهای عاشقانه به قلم حدیث سیرجانیان و بر اساس واقعیت است. ماجرا از این قرار است که در یکی از شهرهای جنوبی کشور پسر چوپانی با مادرش به سختی زندگی میکردند. پسر برای امرار معاش هر روز گوسفندان را به چرا میبرد. پسر چوپان عاشق و دلباخته یکی از دختران محلشان میشود و چندینبار به خواستگاریاش میرود اما جوابی نمیگیرد تا اینکه...
کتاب حجله دامادی نمایشنامه ای عاشقانه به قلم حدیث سیرجانیان و بر اساس واقعیت است. ماجرا از این قرار است که در یکی از شهر های جنوبی کشور پسر چوپانی با مادرش به سختی زندگی می کردند. پسر برای امرار معاش هر روز گوسفندان را به چرا می برد. پسر چوپان عاشق و دلباخته یکی از دختران محل شان می شود و چندین بار به خواستگاری اش می رود اما جوابی نمی گیرد تا اینکه...
در بخشی از کتاب حجله دامادی می خوانیم:
- پس چاره چیه باید چکار کنیم
- نمی دونم ولی خدا کریمه یه چاره ای پیدا می کنیم تو نگران نباش همین روزها خودم یه راه حلی پیدا می کنم...
- دست بجنبون... دیگه تحمل نیشه و کنایه زن بابامو ندارم
- ای بابا این دیگه چی از جونمون می خواد
- می ترسم...
- از چی
- جدامون کنه
- این حرف ها چیه شهربانو مرگ هم نمی تونه ما رو از هم جدا کنه اینو فراموش نکن
(افکت خش خش برگ و قدم زدن)
- رحیم شنیدی صدای پا میاد باید برم تا کسی نیومده
- باشه سریع از این طرف برو احتیاط کن (نور می رود- صدای فلوت و نی در تاریکی به گوش می رسد)
(رحیم و پیرمرد فلوت زن)
- ببینم پسرم رحیم چیزی شده؟ امشب خیلی پکری...
-نمی دونم چی بگم اوستا