فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان دومینو


کتاب رمان دومینو به قلم آزاده دریکوندی، داستانی اجتماعی و عاشقانه را روایت می‌کند. ونداد در یک درگیری به قتل می‌رسد و حالا قاتل او با پرداخت دیه آزاد شده است و به دنبال راهی برای آرامش خود می‌گردد. چه کسی می‌تواند این آرامش را به او بازگرداند؟ عشق واقعی‌اش یا گذشته‌ی رمز آلودی که برایش آشکار خواهد شد؟
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان دومینو

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان دومینو

کتاب رماندومینوبه قلمآزاده دریکوندی، داستانی اجتماعی و عاشقانه را روایت می کند.ونداد در یک درگیری به قتل می رسد و حالا قاتل او با پرداخت دیه آزاد شده است و به دنبال راهی برای آرامش خود می گردد. چه کسی می تواند این آرامش را به او بازگرداند؟ عشق واقعی اش یا گذشته ی رمز آلودی که برایش آشکار خواهد شد؟

در بخشی از کتابرمان دومینو می خوانیم:

یه عالمه دختر بیرون اومدن. نگاهم رو ازشون گرفتم و چشم به فرمون
ماشین دوختم. دستم رو زیر چونه ام گذاشتم و بی حرکت منتظر موندم که در عقب ماشین باز شد.
توی آینه نگاهش کردم؛ خودش بود که طبق معمول دست به سینه نشسته بود!
اخماش تو هم بود و از پنجره بیرون رو نگاه می کرد. استارت زدم و راه افتادم
امروز صبح چرا نیومدی سراغم؟
این جمله رو با یه حالت طلبکارانه و عصبی گفت. از آینه بهش نگاهی انداختم و گفتم: به آقا گفتم که برام کاری پیش اومده و نمی تونم بیام! بازم ببخشید!
با عصبانیت بهم توپید: تو راننده ی منی یا بابام؟
جوابی که ندادم اخمش رو غلیظ تر کرد و گفت: ببینم چهلم بابات گذشت؟
نفسم رو با حرص توی سینه نگه داشتم دختره ی عوضی! اصلاً حالیشنیست چجوری باید حرف بزنه! من فقط یه راننده ام نوکرت که نیستم. یه جوری حرف می زنه انگار برده اشم!
دوباره با اون لحن طلبکارش پرسید: نشنیدی چی پرسیدم؟
بله مراسمش دیروز بود.
خوبه! دیگه از این به بعد بهونه نداری. راستی بی پدر بودن چه حسی داره؟
به یقه ی لباس بافتنیم دست کشیدم و آب دهنم رو قورت دادم. واسه یهروزم که شده تو رو تیکه تیکه میکنم! پررو
مثل اینکه باید هر حرفی رو صد بار برات تکرار کرد؟ میگم بی پدر بودن چه حسی داره؟
پوزخند کمرنگی زدم.
دیگه نمیتونی شبا راحت بخوابی! چون دیگه پشتیبان نداری.
پوزخند کوچیکی زد و گفت: فکر می کنی اگه منم بابام بمیره؛ همچین حسی دارم؟ مثل تو؟
به چپ پیچیدم و بی حوصله گفتم: به نظرم درست نیست در مورد پدرتون اینطوری صحبت کنید!
پوزخندی زد و دست به سینه لم داد روی صندلی و منم به رانندگیم ادامه دادم.



محصولات مرتبط