فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان آرام جانم


کتاب رمان آرام جانم به قلم کیمیا ذبیحی، ماجرای دختری به نام آرام را روایت می‌کند که ناامید از پیداکردن یک شغل خوب، تصمیم می‌گیرد کاری پسرانه را انتخاب کند. برای اینکه شغل را به او بدهند، مجبور می‌شود تغییر شکل دهد و خودش را مثل یک پسر کند. حالا با این شکل و قیافه‌ی جدید، سبیل انگلیسی و کت شلواری که خط اتواش هندوانه را قاچ میکند، میرود تا پرستار یک پسر شر و شیطان شود. در روند رمان، اتفاقات جالب و هیجان‌انگیزی برای آرام می‌افتد که خواندش خالی از لطف نیست.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان آرام جانم

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان آرام جانم

کتاب رمانآرام جانمبه قلمکیمیا ذبیحی، ماجرای دختری به نام آرام را روایت می کند که ناامید از پیداکردن یک شغل خوب، تصمیم می گیرد کاری پسرانه را انتخاب کند.برای اینکهشغل رابه او بدهند، مجبور می شود تغییر شکل دهدوخودش رامثل یک پسر کند. حالا با این شکل و قیافه ی جدید،سبیلانگلیسی و کت شلواری که خط اتواش هندوانه را قاچ میکند، میرودتا پرستار یک پسر شر و شیطان شود. در روند رمان، اتفاقات جالب و هیجان انگیزی برای آرام می افتدکه خواندشخالی از لطف نیست.

در قسمتی ازرمان آرام جانم می خوانیم:

پوزخندی زدم و راهمو ادامه دادم. اینم از آخرین جایی ک مد نظرم بود.
اینا هم دنبال یه دختر مامانی و عسل و پایه می گشتن.
من با این تیپ و قیافه به چه دردشون می خوردم؟
فقط یه وصله ناجور بودم بین همه اون آدمای لاکچریو باکلاس داخل موسسه و شرکتاشون. دیگه کم آورده بودم،حوصله بحث و دفاع از حقوقمو هم نداشتم. هر جا می رفتم، یا تحصیلات عالی می خواستن،یا سابقه درستی نداشتن و یا انتظارایی داشتن که من از برآورده کردنشون عاجز بودم.

نباید به این جماعت گرگ صفت رو می دادم وگرنه سوار کولم می شدن.
حوصله چرخ زدن الکی رو نداشتم، به عسل زنگ زدم و نزدیک ترین جایی که می شناختموآدرس دادمو گفتم بیاد اونجا. یه کافی شاپ داغونکه بیرونشم چندتا میز و صندلی پلاستیکی گذاشته بودن.
روی یکی از همون صندلی پلاستیکی ها نشستم و منتظر عسل شدم.
اومد و با ذوق، باهام احوال پرسی کرد و بعد یدن گونه م، پشت میز نشست. دستمو روی صورتم کشیدمو با انزجار گفتم:
- چیکار می کنه خره؟ پر رژ و تف شدم.



محصولات مرتبط