شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد
محصول | تعداد | ||
---|---|---|---|
0 | (ریال)جمع کل |
نویسنده | |
مترجم | |
حجم | |
فرمت | |
تعداد صفحات | |
جلد | |
خوانایی | |
زبان |
کتاب رمان باورت نمیکنم ختری بی اعتماد نسبت به اطرافیان شکست خورده رفیقی که آرامش شد ماند ساخت حس های در هم سردرگمی انکار فراموشی و شاید عشق!
مقدمه:
اعتمادهای مچاله شده
غرورهای له شده
قلب های شکسته
دل های سرد و مرده
فراموشی های روزانه
فرار از عشق و دوست داشتن
شب های طولانی
من
بغض های جمع شده در گلو
و زندگی ام که به طور احمقانه ای ادامه دارد!
قسمتی از رمان :
پا داخل مغازه مورد نظرم گذاشتم و دلم یک تو دهانی خواست که هدفش درست، همان آدم رو به رویم باشد!
آدم هم این قدر هیز؟!
کف دستم عرق کرد و من باز هم به این غیر اجتماعی بودنم لعنت فرستادم.
لبخندش بیشتر منزجر کننده بود تا جذاب!
به حرف آمد و منِ خر اعتراف کردم که با همه تنفرم، صدایش را مردانه می دانستم!
خانمم؟ می تونم کمکتون کنم؟
گفت خانمم! کجا بگذارم این لحن و حرفش را دقیقا؟!
سه تا مداد طراحی، دو تا گواش، یه تخته شاسی، یه پاستل گچی، سه تا پاک کن!
سری تکان داد و باز به حرف آمد:
از چه مارکی؟
مارک مورد نظرم را گفتم و منتظر ماندم تا لیستم را تهیه کند ولی انگار با خودش درگیر بود، آن یارویی که من می دیدم.
و من لعنت فرستادم به خودم بابت قهر با شهراد!
بی حوصلگیم کار دستم داد و گفتم:
آقا چی شد؟ من عجله دارم.
خانم صبر داشته باشید! مغازه دوستمه. مال من که نیست.
آن لحن طلبکارش دقیقا با من چه صنمی داشت؟!
پوزخندی زدم و گفتم:
شما برو خونه تو تلگرامت چرخ بزن. کار نمی خواد بکنی!
از مغازه خارج شدم.
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |
رایگان | فایل | 0 ریال |
نسخه چاپی | - |