فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان ترس از مه


کتاب رمان ترس از مه کتاب رمان ترس از مه اثر یاسمن فرح زاد، داستانی در مورد دو پسر است که مادرشان را از دست داده‌اند. پدرشان آدمی هوس باز است و با دختری به اسم سونیا که خیلی کوچیک‌تر از خودش هست عقد می‌کند.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان ترس از مه

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان ترس از مه

کتابرمان ترس از مهاثریاسمن فرح زاد، داستانی در مورد دو پسر است که مادرشان را از دست داده اند. پدرشان آدمی هوس باز است و با دختری به اسم سونیا که خیلی کوچیک تر از خودش هست عقد می کند. اما این دختر، انسان معمولی نیست و عاشق پسر کوچک تر او می شود و هر کاری می کند تا با پدر وارد رابطه نشود. ولی شاهین خودش عاشق دختر دیگری است، وقتی سونیا به نتیجه نمی رسد به او سم می دهد. برادر شاهین برای بهبود حالش او را به شمال می برد و آنجا اتفاقاتی برایش می افتد که باورش سخت است و زندگی اش را تغییر می دهد.

در بخشی از کتاب رمان ترس از مه می خوانیم:

کمی رو زانوم خم شدم، اولین بار که می خواستم همچین غلطی کنم!
تا خیز برداشتم انفجار دوم، قبل اینکه خودم بپرم، به شدت به خاطر موج انفجار به جلو پرت شدم.
مردونگی رو بی خیال، چنان عربده ای زدم که تو صداهای اطراف گم شد! مثل یک فیلم ده ثانیه ای!
مخ ارور دادم خود به خود به کار افتاد و قبل اینکه با آسفالت یکی شم، جفت بال هام رو باز کردم.
با شتاب خیلی بدی که حس می کردم باعث مرگ مغذی شدنم بشه، به عقب کشیده شدم، به جای یک فرود شیک، که مثل فیلم هندیا یارو از چهار تا ساختمون می پره بیرون، دوتا ملق می زنه و خیلی جلتنمندانه رو دوتا پاش، البته با لبخندی دخترکش جلوی نامزدش فرود می آد، با مغز روی زمین خاکی و مرطوب، در حالی که بال راستم به شدت به شاخه یکی از درختا برخورد کرد، زمین خوردم.
با اینکه درد بدی کل وجودم رو فرا گرفت و بی اختیار نالم بلند شد، اگر بالم رو باز نمی کردم الان باید با خاک انداز جمع ام می کردن.
حداقل سرعتم رو کم کرد، به پشت افتادم زمین و بالم مثل دوتا دستام کنارم رو زمین قرار گرفتن.
درد داشتم، تو تک تک سلول های بدنم درد رو حس می کردم.
سرفه های خشک و دردآوری که گلوم رو به شدت می سوزوند یک طرف، درد قفسه سینم یک طرف، دودی که به خاطر آتیش، اطراف رو دربرگرفته طرف دیگه این قافله تشکیل می داد.



محصولات مرتبط