فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان یتیم خانه مرگ


کتاب رمان یتیم خانه مرگ داستان در مورد چهار تا دختره یتیمه که توی یک یتیم خونه قدیمی زندگی می‌کنند. اونا یه روزی متوجه می‌شن که داره اتفاقات عجیبی واسشون می‌افته، اونا تنها کسانی بودن که شاهد این اتفاقا بودن تا این که یک روز، دو تا برادر دوقلو به بهانه بازدید و تحقیق درباره یتیم خونه وارد اونجا می‌شن و به جمع دخترا می‌پیوندن.بلاهایی سرشون میاد که حتی فکرشم نمی‌تونید بکنید!
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان یتیم خانه مرگ

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان یتیم خانه مرگ

خلاصه:

داستان در مورد چهار تا دختره یتیمه که توی یک یتیم خونه قدیمی زندگی می کنند. اونا یه روزی متوجه می شن که داره اتفاقات عجیبی واسشون می افته، اونا تنها کسانی بودن که شاهد این اتفاقا بودن تا این که یک روز، دو تا برادر دوقلو به بهانه بازدید و تحقیق درباره یتیم خونه وارد اونجا می شن و به جمع دخترا می پیوندن.بلاهایی سرشون میاد که حتی فکرشم نمی تونید بکنید!

مقدمه:

جیغ، خون، ترس و وحشت، همه و همه در یتیم خانه ای که از گوشه به گوشه اون بوی مرگ میاد! یلدا آوا لیلی و توسکا، دخترانی که قربانی این یتیم خونه می شن؛ دخترانی که با تک تک سلول های بدنشون ترس رو تجربه می کنن! یاشا برگشته دانلود رمان یتیم خانه مرگ

قسمتی از متن رمان :

با شنیدن صدای جیغ، یه متر بالا پریدم.
نگاهی به اطراف انداختم، چشمم افتاد به لیلی و توسکا که می خندیدن،
آوا هم مثه منگلا ادا در می آورد.
با حرص بالشتمو سمتشون پرت کردم که توسکا گرفتش.
توسکا گفت:
-جونم خواهری؟!
آوا گفت:
-کارت زشت بود لیلی، چرا جیغ کشیدی؟
لیلی مظلومانه گفت:
-خب قلقلکم دادی!
دستمو به نشونه سکوت بالا آوردم.
-خفه، بیشعورید دیگه! مگه الان وقت صبحونتون نیست؟ گمشید برید صبحونه بخورید!
پتو رو کنار زدم و زیر ل**ب گفتم:
-سر صبح گند می زنن به اعصاب آدم!
توسکا گفت:
-تو چی؟
تکه ای از موهای طلاییمو که جلو صورتم افتاده بود، پشت گوش زدم.
-من نمی خورم، میرم یه دوش بگیرم که کمی سرحال بشم.
توسکا گفت:
-آره آره، دیشب شب جمعه بود؛ باید غسل کنی!
خودشون به خودشون خندیدن.
دهن کجی کردم.
-کی به کی می گه؟ هه!
سه تاشون سمت در رفتن و خارج شدن.



محصولات مرتبط