فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان اسارت نگاه


کتاب رمان اسارت نگاه داستان درباره‌ی دختری به نام آرزوست. آرزو، دختری منزوی است که زمان زیادی را در بحران بی‌محبتی پدرش به سر برده، چرا که باعث و بانی مرگ عشق پدرش قلمداد می‌شود. او به طور تصادفی با مردی آشنا می‌شود که به آرزو کمک می‌کند تا تنها عامل نجات زنی باشد که اکنون، در مقام همسر و همراه پدرِ آرزو است.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان اسارت نگاه

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان اسارت نگاه

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به نام آرزوست. آرزو، دختری منزوی است که زمان زیادی را در بحران بی محبتی پدرش به سر برده، چرا که باعث و بانی مرگ عشق پدرش قلمداد می شود. او به طور تصادفی با مردی آشنا می شود که به آرزو کمک می کند تا تنها عامل نجات زنی باشد که اکنون، در مقام همسر و همراه پدرِ آرزو است. این نجات میسر نمی شود مگر به واسطه ی عشق بزرگ این مرد که نه تنها آرزو را مدیون انسانیت خویش می کند، بلکه به او کمک می کند از دنیای انزوای خود فاصله گرفته و بودن در کنار افراد دیگر برایش از تنهایی لذت بخش تر باشد.

مردی که به او عاشق شدن را می آموزد و تنها مایه ی آرامش قلب نگران او می شود؛ همان مردیست که ناخواسته باعث می شود آرزو پی به رازهای گذشته که سال ها از آن ها بی خبر بوده ببرد و این مرد همان مردیست که در شرایط سخت، آرزو را همراهی می کند ولی گاه سختی ها پیروز می شوند تا بین آن دو جدایی بیندازند. حال کدام یک پیروز خواهد شد؟ عشقی پاک و عمیق که از یک نگاه دو قلب را به اسارت هم در می آورد یا دشواری هایی که از گذشته نشات گرفته و تا می توانند مانع بر سر راه خوشبختی این دو عاشق می اندازند؟

توضیحات:

با وجود این که این رمان در ادامه ی رمان قبل من (رمان در پس یک پایان) می باشد و پیشینه ی زندگی شخصیت های رمان در جلد قبل بیان شده است، الزامی به مطالعه ی جلد قبل نیست، چرا که داستان طوری نوشته شده که هر چند با مطالعه ی جلد اول بهتر پیش می رود، نیازی به مطالعه ی جلد اول برای فهم آن نیست.

مقدمه:

من زنی از دیار انزوا،
زنی از دیار تشویش،
زنی از دیاری ناآشنا با عشق،
زنی با قلبی که هرگز به کسی وابسته نشد؛
چه ساده دل باختم!
آخر دل چه می دانست که به این آسانی به نگاهت می بازد و برای یافتن آن آرامش رویایی ، تا عمر دارم در قفسی گرم به اسارت نگاه تو در می آید!



محصولات مرتبط