فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان اسرار جنگل تاریک


کتاب رمان اسرار جنگل تاریک درباره‌ی جنگلی اسرارآمیز در شمال کشور است که توجه محققان را جلب می‌کند. هر کسی پا به این جنگل می‌گذارد به طرز وحشتناکی کشته می‌شود. راز این جنگل تاریک چیست؟!
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان اسرار جنگل تاریک

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان اسرار جنگل تاریک

کتاب رمان اسرار جنگل تاریک درباره ی جنگلی اسرارآمیز در شمال کشور است که توجه محققان را جلب می کند. هر کسی پا به این جنگل می گذارد به طرز وحشتناکی کشته می شود. راز این جنگل تاریک چیست؟!

در بخشی از کتاب رمان اسرار جنگل تاریک می خوانیم:

فکرم به طرف گذشته رفت. به اون روزای خوش. به دوست های خوبم، که دیگه پیشم نبودن
اواسط خرداد بود. می دونستیم شمال، توی اون ماه زیباترین و آرامش بخش ترین جایی است که می تونیم یک سفر خوب داشته باشیم. چهار نفر بودیم. ماهایا و روشنا خواهر بودن؛ و با روژان دوست های صمیمیم بودن. قرار بود؛ بریم گیلان. پدر روشنا برامون ویلا گرفته بود. اون روز مثل یه فیلم، اومد جلوی چشمام.

فلش بک _ پانزده خرداد
قرار شده، با ماشین روژان بریم. می آد دنبال من؛ و از اینجا با هم، می ریم دنبال ماهی و روشنا. تقریباً آماده بودم؛ و مامان طبق معمول سفارشات همیشگی رو می کرد. این بار نگران تر از دفعات قبل بود. بابا هم دست کمی از مامان، نداشت. با اینکه سعی داشت؛ مامان رو آروم کنه؛ تا کمتر سفارش کنه؛ و نگرانیش از بین بره؛ اما چشم هاش نگران بودن.

سعی کردم؛ انرژی منفی رو بزنم کنار و رفتم بیرون. روژان جلوی در منتظر بود. کوله و کیف مسافرتی ام رو گذاشتم روی باربند و سوار ماشین شدم. بعد از سلام و احوالپرسی راه افتاد، سمت خونه ی ماهی و روشنا. حدوداً چهل و پنج دقیقه توی راه بودیم؛ ترافیک کلافه مون کرده بود؛ بلأخره رسیدیم. به روشنا زنگ زدم.



محصولات مرتبط