فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان دانشجوهای شیطون


کتاب رمان دانشجوهای شیطون بسمه تعالی آقا اینجا سه تا دختر داریم سه تام پسر داریم متاسفانه ازشون رو نمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه به انسان دارن..ولی سه نمونه موجوده ما قبله تاریخنکه با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن خب..اینا طی اتفاقاتی تودانشگاهشون با هم به جنگ برمیخیزندو معلوم نیس کی این جنگ و جدال تموم میشه وباید بگم که تمام اتفاقات مخلوط شده با طنزه که مطمئنم خنده رو لباتون میاره و البته خوندنش خالی از لطف نیست.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان دانشجوهای شیطون

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان دانشجوهای شیطون

خلاصه:

بسمه تعالی آقا اینجا سه تا دختر داریم سه تام پسر داریم متاسفانه ازشون رو نمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه به انسان دارن..ولی سه نمونه موجوده ما قبله تاریخنکه با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن خب..اینا طی اتفاقاتی تودانشگاهشون با هم به جنگ برمیخیزندو معلوم نیس کی این جنگ و جدال تموم میشه وباید بگم که تمام اتفاقات مخلوط شده با طنزه که مطمئنم خنده رو لباتون میاره و البته خوندنش خالی از لطف نیست.

قمستی از متن رمان :

برین گورتونو گم کنین ما دو تا کفتره (پرنده)عاشق و با هم تنها بزارین..پگاه که اصن ب رویه مبارک نیاورد ولی کیمیا که گرفته بود دستشو کشید و رو به من با لبخند گفت:

-عزیزم ما میریم من خودم پگاهو میرسونم بای گلم

بعد به زور پگاهو کشید برد..بعله دیگه مگه جلو غریبه ها من یه عزیزم ازینا بشنوم وگرنه باید تو خواب ببینم والا

این پسره که اگه اشتباه نکنم بهروزی بود با خجالت (اخی گوگولی خجالت نکش دخترم)گفت:

-ام میشه بریم سلف؟؟

با همون نیشه گشاد گفتم:

-بله حتما

***

الان یه رب بود که رو به رویه هم، تو سلف نشسته بودیم.عینه بز داشت نگام میکرد، نگاهشم میکردم سریع نگاشو می دزدید. آخرش اعصابم ریخت به هم با جیغ گفتم: آقای بهروزی! کاری ندارین من برم گم شم؟

با دست پاچگی اشاره کرد خفه شم، همه داشتن نگاهمون می کردن،که یه لبخند مکش مرگما تحویلشون دادم. برگشتم به بهروزی نگاه کردم آب دهنشو قورت داد و با استرس زل زد تو چشام. جون بکن دیگه اه اه اه:

-ام خب سخته راستش

چپ چپی نگاش کردم که چشماشو بست تند تند گفت: خب می خواستم بگم دوست دارم! اگه توام منو دوس داری بیام با



محصولات مرتبط