فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب تقاص


کتاب رمان تقاص نوشته هما پوراصفهانی داستان زندگی رزا دختری دبیرستانی، بسیار زیبا و از یک خانواده‌ی مرفه را با ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد روایت می‌کند.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب تقاص

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب تقاص

کتاب رمان تقاص نوشته هما پوراصفهانی داستان زندگی رزا دختری دبیرستانی، بسیار زیبا و از یک خانواده ی مرفه را با ماجراهایی که برایش اتفاق می افتد روایت می کند.

در بخشی از کتاب رمان تقاص می خوانیم:

یه کم دیگه با سپیده روی همون نیمکت نشستیم. هر دو سکوت کرده بودیم، من که افکارم حسابی دور و بر داریوش می چرخید اما سپیده رو نمی دونم به چی فکر می کرد که اون طور غرق سکوت بود. نیم ساعتی گذشته بود که بالاخره مامان و خاله ها برگشتن. از جا بلند شدیم و به طرف شون رفتیم. قضیه رو یواش برای مامان توضیح دادم و ازش خواستم برای خاله شیلا و خاله کیمیا هم بگه. مامان با نگرانی گفت:
- مگه اتفاقی افتاده؟
نمی خواستم داریوش رو جلوی مامان خراب کنم. به همین دلیل گفتم:
- نه ولی کار از محکم کاری عیب نمی کنه. آخه نگاهاش یه جوریه.
- امان از دست تو و این بچه بازیات! باشه می گم ولی تو هم حواست به کارای خودت باشه. می دونی که داریوش پسر قابل اعتمادی نیست.

از این حرف مامان حس کردم دلم شکست. چقدر دلم می خواست داریوش انقدر خوب بود که مامان اصلا از بابت اون نگرانی به دلش راه نمی داد. ولی افسوس که داریوش با خراب کردن خودش همه ی آرزوهای منو هم خراب کرده بود. صبح با غرغرای سپیده بیدار شدم و دیدم مثل دیروز جز سپیده کسی تو اتاق نیست. سپیده هم جلوی آینه همون طور که داشت موهاشو برس می کشید غر غر می کرد. یه کم کش و قوس به بدنم دادم و سر جام نشستم. در همون حال گفتم:
- باز دوباره بقیه کجا در رفتن؟ یه دفعه چرخید به طرفم. برسی که تو دستش بود رو تو هوا تکون داد و با اخم گفت:
- تو وقت کردی یه خرده بخواب! همشون رفتن بازار مروارید. سپردن ما هم بریم پیششون.



محصولات مرتبط