فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
کتاب رمان زندگی غیر مشترک


کتاب رمان زندگی غیر مشترک روایت‌گر زندگی دختر و پسری است که بنا به شرایطی مجبور به ازدواج با یکدیگر می‌شوند و هیچ یک از این شرایط جدید راضی نیستند تا اینکه...
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


کتاب رمان زندگی غیر مشترک

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

کتاب رمان زندگی غیر مشترک

کتاب رمان زندگی غیر مشترک روایت گر زندگی دختر و پسری است که بنا به شرایطی مجبور به ازدواج با یکدیگر می شوند و هیچ یک از این شرایط جدید راضی نیستند تا اینکه... nbsp;

در قسمتی از کتاب رمان زندگی غیر مشترک می خوانیم:

بلوط: من تو اتاقم راحت ترم .
ونداد با کلافگی گفت: من ناراحتم
بلوط: چرا؟
ونداد با من من گفت: من تنهایی بهم مزه نمیده
بلوط نگاهش کرد. بعد از مکثی گفت: میام اما
ونداد: اما چی؟
بلوط: بعدش باید با هم حرف بزنیم.
ونداد: باشه ولی اون غذای مونده رو نخور و ظرف غذا را جلوی بلوط گذاشت. باز خوب بود که ماند تا با هم غذا بخورند. او هم شروع به خوردن کرد.
ونداد: کباب کوبیده دوست نداری؟
بلوط: جوجه رو ترجیح میدم
دوباره سکوت. حوصله ی جفتشان سر رفته بود. ونداد دیگر میلی به خوردن نداشت. اما بلوط با اشتها ته غذایش را هم درآورد. معلوم بود گرسنه است ونداد خنده اش گرفته بود. کمی بعد بلوط دست از خوردن کشید و به او نگاه کرد. با لحن جدی ای گفت: خوب من به حرفم عمل کردم
ونداد: منظور؟
بلوط: قراره باهم صحبت کنیم
ونداد: منم برات آفتاب بالانس نمی زنم دارم حرف میزنم
بلوط خنده اش گرفته بود. با این حال لبخندش را خورد و گفت: راجع به طلاقمون
ونداد: تو قانعم نکردی
بلوط: با چه دلایلی قانع می شی؟
ونداد: تو شرحشو بگو من راجع بهش تصمیم می گیرم
بلوط فکر کرد چقدر بلبل می شود بعضی وقت ها .
بلوط مستقیم به چشم های عسلی و روشن او زل زد و با قاطعیت گفت: قانع ترین دلیلی که دارم اینه که دوستت ندارم
ونداد با لحنی مثل خودش گفت: دلیل بعدی؟
بلوط ابروهایش را بالا داد و گفت: این برات کافی نیست؟
ونداد سرش را تکان داد و گفت: نه با حرص نگاهش کرد.



محصولات مرتبط