فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک

شیوا داک تمام تلاش خود را فراهم کرده است که بتواند بهترین منابع الکترونیکی را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت در اختیار علاقه مندان قراردهد

با ما تماس بگیرید
  • آدرس:فروشگاه فایل وکتاب شیوا داک
  • تلفن:
  • فاکس:
  • ایمیل: info@shivaDoc.com
رمان راننده سرویس


رمان راننده سرویس موضوع دختری به نتم ترانه که عاشق راننده سرویس خود میشه... دبیرستان دخترانه شهید دانش بخش -اول مهر حیاط پر از جمعیت بود. هنوز بچه ها به صف نشده بودند. برخی روی زمین نشسته بودند و برخی دیگر به دنبال دوستان خود چشم می چرخاندند. سال اولی ها اکثرا تنها قدم می زدند یا به دیوار تکیه داده بودند. واژه غلغله هم عاجز از توصیف این جمعیت بود.
0 محبوبیت با متوسط امتیاز 0


رمان راننده سرویس

نویسنده
مترجم
حجم
فرمت
تعداد صفحات
جلد
خوانایی
زبان

رمان راننده سرویس

دبیرستان دخترانه شهید دانش بخش -اول مهر
حیاط پر از جمعیت بود. هنوز بچه ها به صف نشده بودند. برخی روی زمین نشسته بودند و برخی دیگر به دنبال دوستان خود چشم می چرخاندند. سال اولی ها اکثرا تنها قدم می زدند یا به دیوار تکیه داده بودند.
واژه غلغله هم عاجز از توصیف این جمعیت بود.
اما در گوشه ای دیگر از حیاط روبروی برد غلوه کن شده سبز رنگ که برگه های کلاس بندی را در خود جا داده بود.
چهار نفر بهت زده با مانتو و شلوار طوسی تیره و مقنعه مشکی به آن خیره بودند.
لبهایشان آویزان بود و چهره هایشان در هم ... از سمت چپ به راست:
ترانه یوسفی دختری با قد متوسط، موهای فر طلایی که زنگ و مدلش زبانزد خاص و عام بود. با چشم هایی نه چندان درشت بینی قلمی و لبهایی نازک...آهی کشید.
نفر دوم پریناز پارسا قدی کمی کوتاهتر از ترانه با موهای وز مشکی و چشمهایی سبز رنگ و پوستی گندمی به سنگ ریزه جلوی پایش ضربه ای زد و گفت: اه...لعنتی...
نفر سوم سحر کرمی درست هم قد پریناز با چشم های ریز مشکی و صورت گرد و گونه های خوش تراش و برجسته طبق عادت کوله اش را از این شانه به آن شانه کرد و با حرص گفت: آخرشم زهر خودشو ریخت، عوضی عقده ای...
و نفر چهارم شمیم دهکردی دختری نسبتا درشت که موهای لخت مشکی اش را یک طرفه روی چشممش ریخته بود تا افتادگی پلکش را بپوشاند. با چهره ای مهربان و خونگرم و لبهایی برجسته و چانه ای خوش ترکیب...با دندانهایی سفید که پشت ارتودنسی مخفی بودند...لبخندی به دوستانش زد و دو چال گونه هایش هویدا شد...با لحنی گرم گفت: اونقدرا هم بد نیست...زنگ تفریح ها که با همیم... نه؟



محصولات مرتبط